«محمدحسین فرحبخش» کارگردان فیلم «خصوصی» که فیلم او به اشاره آیتالله
«احمدخاتمی» در خطبههای نمازجمعه تهران و اعتراض و تظاهرات خیابانی جمعی
از افراد و نیروهای خودسر که خود را «انصارحزبالله» میخوانند، از روی
پردههای سینما جمعآوری و ممنوعالپخش شد، در نامهای به آیتالله «خاتمی» از فیلم و شخصیت خود دفاع نموده و اعتراض و شانتاژ ایشان در خطبهها را ناشی از عدم اطلاع از وی و فیلمش معرفی نموده است.
نکته جالب توجه در این نامه ادبیات مخصوص «حسینشریعتمداری» و «کیهان» است که ایشان به آن متوسل شده و تلاش نمودهاست بواسطه آن خود را از اتهامات وارده تبرئه نماید.
آقای «فرحبخش» در قسمتی از نامه خود نوشتهاست:
«فیلم زندگی خصوصی در نقد کسانی است که در ابتدای انقلاب متعصبانه، خود را فراتر از قانون دانسته و به بهانه نهی از منکر، پونز در پیشانی زنان بدحجاب میکردند و امروز کارشان به ضدیت با نظام و اسلام رسیده و حتی منکر وجود امام زمان «عج» شدهاند.»
اگرچه ایشان از شخص خاصی نام نبردهاند، اما ناگفته مشخص است که منظور آقای «فرحبخش» از این شخص آقای «اکبرگنجی» است.
اینکه «اکبرگنجی» در دوران انقلاب به پیشانی کسی پونز میزده است یا نه، من اطلاعی ندارم. این ادعایی است که روزنامه «کیهان» مطرح نموده و آقای «گنجی» هم ظاهرا به آن پاسخی نداده است. این پاسخ ندادن و سکوت تا اندازهای معنای تایید آن را میدهد.
در اینکه انقلاب، با خود بیقانونی و شلختگی و بلوا و بلبشو، بههمراه میآورد کمترین شک و تردیدی نیست. اما شایسته است آقای «فرح بخش» آدرس بدهند که ابتدای انقلاب ایران و در بحبوحه حوادث اول انقلاب چه کسی یا چه گروهی خود را فراتر از قانون نمیدانست؟ آیا خود ایشان میتوانند به صراحت اعلام کنند که آنزمان با ماشین بیقانونی و تخریب و بهمریختگی همراه نبودهاست؟
اگر جوابِِشان مثبت است لطفا به این سؤال پاسخ بدهند که پس چرا انقلاب کردند؟ و انقلاب برای یک چنین آدمی چه معنایی میتوانست داشته باشد؟
اشاره میکنم ابتدای انقلاب تنها و تنها یک نفر و یک گروه و حزب مشخص دم از قانون و انظباط میزد و خود و حزب متبوعاش را فراتر از قانون نمیدانست: مرحوم آقای مهندس «بازرگان» که بهرغم تحمل سالها زندان و شکنجه در زمان رژیم سابق باز با انقلاب مخالف بود و در همان زمان هم دم از اصلاح رژیم میزد.
اما ادعای دیگر ایشان آنست که فیلم وی بر علیه کسی است که منکر وجود امام زمان شدهاست.
البته آقای «گنجی» منکر وجود امام دوازدهم شیعیان شدهاند و برای خود هم دلایلی دارند، اما آقای «گنجی» اولین نفری نیستند که چنین ادعایی مطرح نموده و مطمئنا آخرین آن نیز نخواهند بود. اما مطمئن و مسلم پاسخ ادعای آقای «گنجی» و امثال او فیلم «خصوصی» و ادعاهای حاکمیتپسند کارگردان آن نیست. پاسخ چنان ادعایی سند و مدرک قوی و محکم و معتبرتر از اسناد و مدارکی است که مدعی در اثبات ادعای خود مطرح نموده. آنچنانکه مثلا، ادعای ساحران زمان حضرت «موسی» را عصای او نقش بر آب کرد.
آقای «فرحبخش» در ادامه نوشته است:
«سال۸۸ هم کسانی در مقابل نتایج قانونی انتخابات اعتراضشان را به صورت تجمع به عرصه عمومی و سطح خیابانها آوردند و میخواستند از این طریق به خواستههایشان برسند، امروز هم گروه اندکی در اعتراض به فیلمی که پروانه نمایش قانونی دارد نفر به خیابان آورده و به شکلی غیرقانونی در سطح شهر تجمع کرده و حاضر به تمکین در مقابل نظام و تصمیماتش نیستند، میان این دو گروه چه تفاوتی هست؟
از نظر من هیچ... هر دو گروه برای مقابله با قانون به خیابانها ریختهاند».
چنانچه نامه تصریح میکند، امروز گروه «اندکی» در اعتراض به فیلمی به خیابان آمدهاند، اما آنچه نامه بدان اشاره نمیکند و نمیتواند اشاره کند آنست که، در اعتراض به نتایج انتخابات نزدیک به جهار میلیون انسان معترض در کمترین زمان ممکن به خیابان آمدند که وجود خودشان را که توسط وزارت کشور نادیده گرفته شده بود اثبات کنند، نه حدود ۴۰۰نفر که خود را صاحب هرگونه حق و حقوقی میدانند و ۷۰ میلیون جمعیت کشور در مقابل آنها هیچ حق و حقوقی ندارند.
اما به فرض که حق با ایشان باشد و حضور خیابانی ایستادن در مقابل قانون باشد. آیا ایشان حاضرند مسؤلیت ایستادن خودشان در مقابل قانون و به خیابان آمدن در زمان رژیم گذشته، که در همین نامه بدان اشاره و تصریح نمودهاند را قبول کنند؟
اگر از نظر ایشان تفاوتی بین آن دو گروه نیست، از نظر بنده هم تفاوتی بین این سه گروه نیست.
نامه به شکل روشنی حکایت از دخیل بستن آقای کارگردان به ضریح «کیهان» دارد تا شفای فیلم خود را آن بگیرد. اما آقای «فرحبخش» کمی دیر به فکر روشن کردن اجاق خود از آتش «کیهان» و «شریعتمداری» افتادهاند. این البته از همان بصیرت زیادی است که ایشان دارند و متوجه نیسنتند که اینروزها آن آتش و آن اجاق کمکم در حال افول و خاموش شدن میباشند.
این نوشته در خودنویس اینجا
نکته جالب توجه در این نامه ادبیات مخصوص «حسینشریعتمداری» و «کیهان» است که ایشان به آن متوسل شده و تلاش نمودهاست بواسطه آن خود را از اتهامات وارده تبرئه نماید.
آقای «فرحبخش» در قسمتی از نامه خود نوشتهاست:
«فیلم زندگی خصوصی در نقد کسانی است که در ابتدای انقلاب متعصبانه، خود را فراتر از قانون دانسته و به بهانه نهی از منکر، پونز در پیشانی زنان بدحجاب میکردند و امروز کارشان به ضدیت با نظام و اسلام رسیده و حتی منکر وجود امام زمان «عج» شدهاند.»
اگرچه ایشان از شخص خاصی نام نبردهاند، اما ناگفته مشخص است که منظور آقای «فرحبخش» از این شخص آقای «اکبرگنجی» است.
اینکه «اکبرگنجی» در دوران انقلاب به پیشانی کسی پونز میزده است یا نه، من اطلاعی ندارم. این ادعایی است که روزنامه «کیهان» مطرح نموده و آقای «گنجی» هم ظاهرا به آن پاسخی نداده است. این پاسخ ندادن و سکوت تا اندازهای معنای تایید آن را میدهد.
در اینکه انقلاب، با خود بیقانونی و شلختگی و بلوا و بلبشو، بههمراه میآورد کمترین شک و تردیدی نیست. اما شایسته است آقای «فرح بخش» آدرس بدهند که ابتدای انقلاب ایران و در بحبوحه حوادث اول انقلاب چه کسی یا چه گروهی خود را فراتر از قانون نمیدانست؟ آیا خود ایشان میتوانند به صراحت اعلام کنند که آنزمان با ماشین بیقانونی و تخریب و بهمریختگی همراه نبودهاست؟
اگر جوابِِشان مثبت است لطفا به این سؤال پاسخ بدهند که پس چرا انقلاب کردند؟ و انقلاب برای یک چنین آدمی چه معنایی میتوانست داشته باشد؟
اشاره میکنم ابتدای انقلاب تنها و تنها یک نفر و یک گروه و حزب مشخص دم از قانون و انظباط میزد و خود و حزب متبوعاش را فراتر از قانون نمیدانست: مرحوم آقای مهندس «بازرگان» که بهرغم تحمل سالها زندان و شکنجه در زمان رژیم سابق باز با انقلاب مخالف بود و در همان زمان هم دم از اصلاح رژیم میزد.
اما ادعای دیگر ایشان آنست که فیلم وی بر علیه کسی است که منکر وجود امام زمان شدهاست.
البته آقای «گنجی» منکر وجود امام دوازدهم شیعیان شدهاند و برای خود هم دلایلی دارند، اما آقای «گنجی» اولین نفری نیستند که چنین ادعایی مطرح نموده و مطمئنا آخرین آن نیز نخواهند بود. اما مطمئن و مسلم پاسخ ادعای آقای «گنجی» و امثال او فیلم «خصوصی» و ادعاهای حاکمیتپسند کارگردان آن نیست. پاسخ چنان ادعایی سند و مدرک قوی و محکم و معتبرتر از اسناد و مدارکی است که مدعی در اثبات ادعای خود مطرح نموده. آنچنانکه مثلا، ادعای ساحران زمان حضرت «موسی» را عصای او نقش بر آب کرد.
آقای «فرحبخش» در ادامه نوشته است:
«سال۸۸ هم کسانی در مقابل نتایج قانونی انتخابات اعتراضشان را به صورت تجمع به عرصه عمومی و سطح خیابانها آوردند و میخواستند از این طریق به خواستههایشان برسند، امروز هم گروه اندکی در اعتراض به فیلمی که پروانه نمایش قانونی دارد نفر به خیابان آورده و به شکلی غیرقانونی در سطح شهر تجمع کرده و حاضر به تمکین در مقابل نظام و تصمیماتش نیستند، میان این دو گروه چه تفاوتی هست؟
از نظر من هیچ... هر دو گروه برای مقابله با قانون به خیابانها ریختهاند».
چنانچه نامه تصریح میکند، امروز گروه «اندکی» در اعتراض به فیلمی به خیابان آمدهاند، اما آنچه نامه بدان اشاره نمیکند و نمیتواند اشاره کند آنست که، در اعتراض به نتایج انتخابات نزدیک به جهار میلیون انسان معترض در کمترین زمان ممکن به خیابان آمدند که وجود خودشان را که توسط وزارت کشور نادیده گرفته شده بود اثبات کنند، نه حدود ۴۰۰نفر که خود را صاحب هرگونه حق و حقوقی میدانند و ۷۰ میلیون جمعیت کشور در مقابل آنها هیچ حق و حقوقی ندارند.
اما به فرض که حق با ایشان باشد و حضور خیابانی ایستادن در مقابل قانون باشد. آیا ایشان حاضرند مسؤلیت ایستادن خودشان در مقابل قانون و به خیابان آمدن در زمان رژیم گذشته، که در همین نامه بدان اشاره و تصریح نمودهاند را قبول کنند؟
اگر از نظر ایشان تفاوتی بین آن دو گروه نیست، از نظر بنده هم تفاوتی بین این سه گروه نیست.
نامه به شکل روشنی حکایت از دخیل بستن آقای کارگردان به ضریح «کیهان» دارد تا شفای فیلم خود را آن بگیرد. اما آقای «فرحبخش» کمی دیر به فکر روشن کردن اجاق خود از آتش «کیهان» و «شریعتمداری» افتادهاند. این البته از همان بصیرت زیادی است که ایشان دارند و متوجه نیسنتند که اینروزها آن آتش و آن اجاق کمکم در حال افول و خاموش شدن میباشند.
این نوشته در خودنویس اینجا
0 نظرات:
ارسال یک نظر
چنانچه صاحب آدرس اختصاصی اینترنتی(وبلاگ-سایت)هستید، از منوی کشویی «نمایه» گزینه «نام/آدرس اینترنتی» را نتخاب نمایید.
میتوانید از برگه تماسبامن هم استفاده نمایید.