به همت جمعي از جوانان و دست اندركاران كانونهاي فرهنگي «مسجد شامخي» وديگر كانونهاي مرتبط با حضرت آيت الله «خراساني» روي پايگاه اينترنتي و اجتماعي «فيس بوك» صفحهاي براي اين استاد بزرگ تعريف و طراحي شده و ظاهرا قرار است از طريق اين صفحه برنامههاي ستاد نكوداشت ايشان پيگيري و رفع و رجوع شود.
از جمله اين برنامهها دعوت شده از همه آشنايان كه عكسها، خاطرات، و مطالب مرتبط با آيت الله را در اختيار آن ستاد از طريق صفحه فيس بوك يا ديگر پايگاههاي مرتبط قرار دهند.
در همين رابطه استاد بزرگوار «احمد اسلامي» دست نوشته و خاطره ذيل را در صفحه فيس بوك خود منتشر نمود كه با توجه به عدم دسترسي اكثر دوستان به فيس بوك من آنرا از صفحه ايشان برداشت و در اينجا باز نشر مي نمايم.
از سری خاطرات اینجانب با آیت الله خراسانی دام عزه
بر و بچه های کانون شهید بهشتی مستقر در مسجد شامخی ، به بهانه زاد روز حضرت فاطمه (س) برنامه جشنی تدارک دیده و به این بهانه مسجد را آذین بندی کرده بودند ، در این میان دسته گل نهاده شده بر نماد یک ابزار موسیقی خودنمایی می کرد . این نماد پاره ای از مسجدی های سالخورده را آشفته کرد و از این روی نزد آیت الله خراسانی ـ به عنوان امام جماعت ـ گله و شکایت کردند . اعتراض آنان در آیت الله موثر واقع شد و ایشان هم واکنش نشان دادند و خواستند که آن نماد برداشته شود و البته دوستان جوان چنین کردند .
من در این رابطه ـ و در راستای مکاتباتی که معمولا داشتم ـ نامه ای به محضرشان نوشتم و ایشان هم بزرگوارانه پاسخ دادند . از آنجا که این نامه خود گویای پاره ای از منش های عالی اخلاقی ایشان هست ، ابتدا متن نامه خود و سپس تصویر دست خط ایشان را گزارش میکنم.
××××××××××××
بسمه تعالی
محضر مبارک استاد بزرگوار حضرت مستطاب جناب حاج آقای خراسانی
پس از عرض سلام و آرزوی سلامت و موفقیت برای آنجانب
جمعه شب گذشته ( شامگاه روز میلاد صدیقه طاهره – سلام الله علیها - )، در آستانه اقامه نماز با اشاره به دسته گل چیده شده بر نماد یک ابزار موسیقی به عنوان تزیین مراسم جشن میلاد فرمودید که :
- این چیست؟
- عرض کردم : دسته گلی است .
- فرمودید : این چه دسته گلی است ؟!
و بلافاصله برادران ما که متوجه اشکال و اعتراض حضرتعالی شدند ، برداشتند و ضاهرا توجه شما نسبت به این دسته گل متاثر از اشاره یکی از برادران سالخورده مسجدی بوده است که البته حفظ حرمت آنان بر ما هم واجب است و اینجانب برادران نوجوان و جوان را نسبت به این نکته فراوان تذکر داده ام .
مدتهاست که دوست داشته ام به بهانه هایی حال و هوای دوران گذشته را تکرار کنم و در محضر شما به تلمذ نشسته و مباحثاتی ضرورتی تر ، جدی تر و عمیق تر از تعارفات معمولی با آن حضرت داشته باشم ، منتهی شرم حضور اینجانب در محضر آن فرزانه بزرگوار به دلایلی و از جمله رابطه شاگرد و استادی مانع انجام این ایده و امال گشته و می گردد ، چرا که اگر ناخلف نباشم ، شاگرد شما بوده و هستم و به مصداق فرمایش معصوم آنکه شاگرد است ، بنده و برده استاد است .
ولی این بار قصه فوق الذکر را بهانه می کنم و وارد این وادی می شوم و برای اینکه اسائه ادب مرا ببخشید و از سوی دیگر پاره ای از مستندات سخن اینجانب در این نوشتار و نوشتارهای احتمالی آینده روشن باشد ، مطلع مکتوب را ، مکاتبه ای مبادله شده بین شاگرد و استادی دیگر ( آیت الله قدیری و امام ) قرار می دهم ، چه اگر من برای شما قدیری نباشم اما شما همیشه برای من بوی امام داده و می دهید و یکی از علل ارادت من به آنجانب ، ارادت حضرت عالی به امام است .
×××××××××××××××
مهرماه سال 67 در پی انتشار فتوایی از حضرت امام در مورد احکام مربوط به خرید و فروش آلات مشترکه موسیقی و نیز بازی شطرنج به دنبال استفتایی که از آن حضرت شد ( رک : به ضمیمه یک ) آیت الله قدیری طی نامه ای به محضر امام پس از اضهار شگفتی از صدور و نشر فتوایی آنچنان ، از معظم له خواستند که در این وادیها وارد نشود ! و افزودند :
" .... در هر صورت اگر ساحت قدس حضرتعالی از اینگونه مسایل دور باشد ، به نظر من بهتر است و ضرورتی در نشر آن ها دیده نمیشود ." ( رک : نامه آیت الله قدیری به امام )
آنگاه امام طی دو نامه جداگانه و متوالی :
اولا ؛ از شگفتی ایشان تعجب کردند
ثانیا ؛ از برداشت ایشان از روایات و احکام اظهار تاسف کردند ؛
ثالثا ؛ با اشاره به اینکه اگر و قت و حال من مناسب بود حرفهای دیگری هم بود و باید گفته میشد ، این گونه برخوردها را با موضوعات و احکام دینی خلاف توقع دانستند
و رابعا ؛ اینگونه موضعگیریها را ناشی از تاثرپذیری از مقدس نماها دانستند ( رک : به ضمیمه دو )
و در نامه دوم به بهانه موضوع مکاتبه اول ، دامنه بحث را فراتر برده و اینگونه اظهار نظرها و موضعگیریها در چارچوب تقابل دو برداشت و دو قرائت و دو تفسیر از اسلام دانستند فلذا مرقوم فرمودند :
"... ما باید سعی کنیم تا حصارهای جهل و خرافه را شکسته تا به سرچشمه زلال اسلام ناب محمدی برسیم و امروز غریب ترین چیزها در دنیا همین اسلام است و نجات آن قربانی میخواهد و دعا کنید من نیز یکی از قربانی های آن گردم . ( رک : به ضمیمه سه )
ملاحظه می فرماییید که موضع و موضوعی که امام در آن رابطه سخن گفته و آنچنان از اظهارات مجتهدی تعجب نموده و تاسف خورده و آن را خلاف توقع و متاثر از مقدس ماب ها دانسته چیست ؟
چه رابطه ای است بین ابهام و اشکالی که حضرت آیت الله قدیری در رابطه با فتاوای پیرامون آلات مشترکه موسیقی و شطرنج دارد با حصار جهل و خرافه ؟
چه رابطه ای بین این موضوعات و احکام و اسلام ناب محمدی وجود دارد ؟
و در اینجا حضرت امام کدام عامل را موجب غربت اسلام ناب محمدی می داند؟
توجه دارید که در اینجا روی سخن امام با طواغیت نیست ، با منورالفکران وارداتی و غرب زده و مشرق زده نیست ، با زرمندان بی درد نیست ، با لائیک های اباحیگر و لا ابالی نیست .
روی سخن با مجتهدی است که با تکیه بر آیات و روایات استفاده از آلات موسیقی و بازی شطرنج را حرام می داند و از صدور و انتشار چنین فتوایی از ناحیه امام اظهار شگفتی کرده و از آنحضرت می خواهد در این حوزه ها وارد نشود .
و چرا نجات اسلام ـ لااقل به پندار امام ـ از این بن بست های نظری و عملی قربانی می خواهد و امام بر قله عرفان نشسته طالب و حاضر برای این قربانی شدن است ؟!
حضرت استاد ! از این نمونه اظهار نظرها و بیانات از حضرت امام در طول 10 سال پی از پیروزی انقلاب فراوان داریم که بنده گمان نمیکنم مستحضر نباشید ولی راز اینکه نوشتار را به استناد این مکاتبات آغاز کردم ، یکی این بود که بطور ضمنی برای اسائه ادبم به ساحت شما توجیهی قابل قبول داشته باشم .
استاد بزرگوارا !
با توجه به اینکه امام استفاده از آلات مشترکه موسیقی را ( اعم از خرید و فروش ، نوازندگی و آموزش و ... البته طبق ظوابط و قواعد خاص خود ) تجویز نموده اند ، آذین بندی فضای مسجد به نام نامی دو بزرگ ، با استفاده از دسته گلی که بر روی نماد یک وسیله موسیقی تریین شده است ، چه اشکال شرعی دارد ؟
البته قبول است که : هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد و اگر سروکار ما با نسل میانسال و کهن سال باشد ، اینگونه برخوردها مشکلی ایجاد نمی کند ولی با عنایت به نا همسنی بین نمازگزاران بهتر نیست که با حفظ ظوابط و قواعد و پایمردی روی اصول و ارزشها و ضمن حفظ حرمت بزرگسالان ، اما بیشتر جانب تسلی را داشته باشیم که در بحران جوانی آنهم در این حال و هوای سیاسی است ؟
موردی را از مشی و منش امام بزرگوار مثال می زنم ، گرچه ممکن است از منظری قیاس مع الفارق باشد ولی شاید بشود پیام مورد نظر را از آن استخراج کرد .
در جریان اشغال لانه جاسوسی ـ که یک رویداد مهم کشوری و بلکه جهانی بود ـ جوانان دانشجو یک سوی قصه بودند و سوی دیگر دولت موقت بود که بارها امام با عنوان دولت امام زمان ـ عج ـ آن را مورد حمایت قرار داده بود .
دولت موقت بعنوان اعتراض به اقدام دانشجویان ناگهان و یکپارچه استعفا کرد و امام بر سر یک دو راهی قرار گرفت .
انتخاب مهمی بود یا باید از اقدام جوانان حمایت می کرد و استعفای دولت ـ دولت امام زمان ـ می پذیرفت و یا باید ضمن رد استعفا با اقدام دانشجویان مخالفت می کرد و لااقل حمایت نمی کرد .
اما امام در یک اقدام شجاعانه و بلادرنگ با قبول استعفای دولت ، اقدام دانشجویان را استقبال و اعلام حمایت نمود.
عرض من با تکیه بر این مثال این نیست که امام به اصول و قواعد و مبانی و ارزشها توجه نداشت و صرفا بدلیل جوانگرایی چنین کرد ، بلکه سخن من این است که یکی از محورهای برنامه ریزی و تصمیم سازی و سیاست گذاری و جهت گیری حضرت امام با تکیه بر ارزشها در اینگونه موارد عبارت بود از جانبداری از جوانان و نوجوانان حتی اگر باید خساراتی بپردازیم و تاوانهایی بدهیم .
استاد عزیز ! بهتر نبود که آن دسته گل نمادینی که گویای عشق و علاقه گروهی از جوانان و نوجوانان به ساحت مقدس حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ و امام امت ـ علیه السلام ـ بود تحمل می شد و پس از آن در وقت دیگر و خلوتی تذکر داده می شد ؟
البته مگر بفرمایید این یک حرام بیّنی بود که لحظه ای درنگ جایز نبود و منکری بود که حتی به بهای سرخوردگی و سرافکندگی نوجوانی باید مورد نهی قرار میگرفت .
از اینکه فراوان مصدع اوقات حضرت عالی شدم پوزش می طلبم و از اینکه تحمل فرمودید متشکرم و در انتظار ارشادات و راهنمایی های آنجانب هستم و هستیم .
والسلام علیکم و رحمه الله
شاگرد همیشگی شما
احمد اسلامی
10/7/78
و این هم تصویر نامه ایشان.
از جمله اين برنامهها دعوت شده از همه آشنايان كه عكسها، خاطرات، و مطالب مرتبط با آيت الله را در اختيار آن ستاد از طريق صفحه فيس بوك يا ديگر پايگاههاي مرتبط قرار دهند.
در همين رابطه استاد بزرگوار «احمد اسلامي» دست نوشته و خاطره ذيل را در صفحه فيس بوك خود منتشر نمود كه با توجه به عدم دسترسي اكثر دوستان به فيس بوك من آنرا از صفحه ايشان برداشت و در اينجا باز نشر مي نمايم.
از سری خاطرات اینجانب با آیت الله خراسانی دام عزه
بر و بچه های کانون شهید بهشتی مستقر در مسجد شامخی ، به بهانه زاد روز حضرت فاطمه (س) برنامه جشنی تدارک دیده و به این بهانه مسجد را آذین بندی کرده بودند ، در این میان دسته گل نهاده شده بر نماد یک ابزار موسیقی خودنمایی می کرد . این نماد پاره ای از مسجدی های سالخورده را آشفته کرد و از این روی نزد آیت الله خراسانی ـ به عنوان امام جماعت ـ گله و شکایت کردند . اعتراض آنان در آیت الله موثر واقع شد و ایشان هم واکنش نشان دادند و خواستند که آن نماد برداشته شود و البته دوستان جوان چنین کردند .
من در این رابطه ـ و در راستای مکاتباتی که معمولا داشتم ـ نامه ای به محضرشان نوشتم و ایشان هم بزرگوارانه پاسخ دادند . از آنجا که این نامه خود گویای پاره ای از منش های عالی اخلاقی ایشان هست ، ابتدا متن نامه خود و سپس تصویر دست خط ایشان را گزارش میکنم.
××××××××××××
بسمه تعالی
محضر مبارک استاد بزرگوار حضرت مستطاب جناب حاج آقای خراسانی
پس از عرض سلام و آرزوی سلامت و موفقیت برای آنجانب
جمعه شب گذشته ( شامگاه روز میلاد صدیقه طاهره – سلام الله علیها - )، در آستانه اقامه نماز با اشاره به دسته گل چیده شده بر نماد یک ابزار موسیقی به عنوان تزیین مراسم جشن میلاد فرمودید که :
- این چیست؟
- عرض کردم : دسته گلی است .
- فرمودید : این چه دسته گلی است ؟!
و بلافاصله برادران ما که متوجه اشکال و اعتراض حضرتعالی شدند ، برداشتند و ضاهرا توجه شما نسبت به این دسته گل متاثر از اشاره یکی از برادران سالخورده مسجدی بوده است که البته حفظ حرمت آنان بر ما هم واجب است و اینجانب برادران نوجوان و جوان را نسبت به این نکته فراوان تذکر داده ام .
مدتهاست که دوست داشته ام به بهانه هایی حال و هوای دوران گذشته را تکرار کنم و در محضر شما به تلمذ نشسته و مباحثاتی ضرورتی تر ، جدی تر و عمیق تر از تعارفات معمولی با آن حضرت داشته باشم ، منتهی شرم حضور اینجانب در محضر آن فرزانه بزرگوار به دلایلی و از جمله رابطه شاگرد و استادی مانع انجام این ایده و امال گشته و می گردد ، چرا که اگر ناخلف نباشم ، شاگرد شما بوده و هستم و به مصداق فرمایش معصوم آنکه شاگرد است ، بنده و برده استاد است .
ولی این بار قصه فوق الذکر را بهانه می کنم و وارد این وادی می شوم و برای اینکه اسائه ادب مرا ببخشید و از سوی دیگر پاره ای از مستندات سخن اینجانب در این نوشتار و نوشتارهای احتمالی آینده روشن باشد ، مطلع مکتوب را ، مکاتبه ای مبادله شده بین شاگرد و استادی دیگر ( آیت الله قدیری و امام ) قرار می دهم ، چه اگر من برای شما قدیری نباشم اما شما همیشه برای من بوی امام داده و می دهید و یکی از علل ارادت من به آنجانب ، ارادت حضرت عالی به امام است .
×××××××××××××××
مهرماه سال 67 در پی انتشار فتوایی از حضرت امام در مورد احکام مربوط به خرید و فروش آلات مشترکه موسیقی و نیز بازی شطرنج به دنبال استفتایی که از آن حضرت شد ( رک : به ضمیمه یک ) آیت الله قدیری طی نامه ای به محضر امام پس از اضهار شگفتی از صدور و نشر فتوایی آنچنان ، از معظم له خواستند که در این وادیها وارد نشود ! و افزودند :
" .... در هر صورت اگر ساحت قدس حضرتعالی از اینگونه مسایل دور باشد ، به نظر من بهتر است و ضرورتی در نشر آن ها دیده نمیشود ." ( رک : نامه آیت الله قدیری به امام )
آنگاه امام طی دو نامه جداگانه و متوالی :
اولا ؛ از شگفتی ایشان تعجب کردند
ثانیا ؛ از برداشت ایشان از روایات و احکام اظهار تاسف کردند ؛
ثالثا ؛ با اشاره به اینکه اگر و قت و حال من مناسب بود حرفهای دیگری هم بود و باید گفته میشد ، این گونه برخوردها را با موضوعات و احکام دینی خلاف توقع دانستند
و رابعا ؛ اینگونه موضعگیریها را ناشی از تاثرپذیری از مقدس نماها دانستند ( رک : به ضمیمه دو )
و در نامه دوم به بهانه موضوع مکاتبه اول ، دامنه بحث را فراتر برده و اینگونه اظهار نظرها و موضعگیریها در چارچوب تقابل دو برداشت و دو قرائت و دو تفسیر از اسلام دانستند فلذا مرقوم فرمودند :
"... ما باید سعی کنیم تا حصارهای جهل و خرافه را شکسته تا به سرچشمه زلال اسلام ناب محمدی برسیم و امروز غریب ترین چیزها در دنیا همین اسلام است و نجات آن قربانی میخواهد و دعا کنید من نیز یکی از قربانی های آن گردم . ( رک : به ضمیمه سه )
ملاحظه می فرماییید که موضع و موضوعی که امام در آن رابطه سخن گفته و آنچنان از اظهارات مجتهدی تعجب نموده و تاسف خورده و آن را خلاف توقع و متاثر از مقدس ماب ها دانسته چیست ؟
چه رابطه ای است بین ابهام و اشکالی که حضرت آیت الله قدیری در رابطه با فتاوای پیرامون آلات مشترکه موسیقی و شطرنج دارد با حصار جهل و خرافه ؟
چه رابطه ای بین این موضوعات و احکام و اسلام ناب محمدی وجود دارد ؟
و در اینجا حضرت امام کدام عامل را موجب غربت اسلام ناب محمدی می داند؟
توجه دارید که در اینجا روی سخن امام با طواغیت نیست ، با منورالفکران وارداتی و غرب زده و مشرق زده نیست ، با زرمندان بی درد نیست ، با لائیک های اباحیگر و لا ابالی نیست .
روی سخن با مجتهدی است که با تکیه بر آیات و روایات استفاده از آلات موسیقی و بازی شطرنج را حرام می داند و از صدور و انتشار چنین فتوایی از ناحیه امام اظهار شگفتی کرده و از آنحضرت می خواهد در این حوزه ها وارد نشود .
و چرا نجات اسلام ـ لااقل به پندار امام ـ از این بن بست های نظری و عملی قربانی می خواهد و امام بر قله عرفان نشسته طالب و حاضر برای این قربانی شدن است ؟!
حضرت استاد ! از این نمونه اظهار نظرها و بیانات از حضرت امام در طول 10 سال پی از پیروزی انقلاب فراوان داریم که بنده گمان نمیکنم مستحضر نباشید ولی راز اینکه نوشتار را به استناد این مکاتبات آغاز کردم ، یکی این بود که بطور ضمنی برای اسائه ادبم به ساحت شما توجیهی قابل قبول داشته باشم .
استاد بزرگوارا !
با توجه به اینکه امام استفاده از آلات مشترکه موسیقی را ( اعم از خرید و فروش ، نوازندگی و آموزش و ... البته طبق ظوابط و قواعد خاص خود ) تجویز نموده اند ، آذین بندی فضای مسجد به نام نامی دو بزرگ ، با استفاده از دسته گلی که بر روی نماد یک وسیله موسیقی تریین شده است ، چه اشکال شرعی دارد ؟
البته قبول است که : هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد و اگر سروکار ما با نسل میانسال و کهن سال باشد ، اینگونه برخوردها مشکلی ایجاد نمی کند ولی با عنایت به نا همسنی بین نمازگزاران بهتر نیست که با حفظ ظوابط و قواعد و پایمردی روی اصول و ارزشها و ضمن حفظ حرمت بزرگسالان ، اما بیشتر جانب تسلی را داشته باشیم که در بحران جوانی آنهم در این حال و هوای سیاسی است ؟
موردی را از مشی و منش امام بزرگوار مثال می زنم ، گرچه ممکن است از منظری قیاس مع الفارق باشد ولی شاید بشود پیام مورد نظر را از آن استخراج کرد .
در جریان اشغال لانه جاسوسی ـ که یک رویداد مهم کشوری و بلکه جهانی بود ـ جوانان دانشجو یک سوی قصه بودند و سوی دیگر دولت موقت بود که بارها امام با عنوان دولت امام زمان ـ عج ـ آن را مورد حمایت قرار داده بود .
دولت موقت بعنوان اعتراض به اقدام دانشجویان ناگهان و یکپارچه استعفا کرد و امام بر سر یک دو راهی قرار گرفت .
انتخاب مهمی بود یا باید از اقدام جوانان حمایت می کرد و استعفای دولت ـ دولت امام زمان ـ می پذیرفت و یا باید ضمن رد استعفا با اقدام دانشجویان مخالفت می کرد و لااقل حمایت نمی کرد .
اما امام در یک اقدام شجاعانه و بلادرنگ با قبول استعفای دولت ، اقدام دانشجویان را استقبال و اعلام حمایت نمود.
عرض من با تکیه بر این مثال این نیست که امام به اصول و قواعد و مبانی و ارزشها توجه نداشت و صرفا بدلیل جوانگرایی چنین کرد ، بلکه سخن من این است که یکی از محورهای برنامه ریزی و تصمیم سازی و سیاست گذاری و جهت گیری حضرت امام با تکیه بر ارزشها در اینگونه موارد عبارت بود از جانبداری از جوانان و نوجوانان حتی اگر باید خساراتی بپردازیم و تاوانهایی بدهیم .
استاد عزیز ! بهتر نبود که آن دسته گل نمادینی که گویای عشق و علاقه گروهی از جوانان و نوجوانان به ساحت مقدس حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ و امام امت ـ علیه السلام ـ بود تحمل می شد و پس از آن در وقت دیگر و خلوتی تذکر داده می شد ؟
البته مگر بفرمایید این یک حرام بیّنی بود که لحظه ای درنگ جایز نبود و منکری بود که حتی به بهای سرخوردگی و سرافکندگی نوجوانی باید مورد نهی قرار میگرفت .
از اینکه فراوان مصدع اوقات حضرت عالی شدم پوزش می طلبم و از اینکه تحمل فرمودید متشکرم و در انتظار ارشادات و راهنمایی های آنجانب هستم و هستیم .
والسلام علیکم و رحمه الله
شاگرد همیشگی شما
احمد اسلامی
10/7/78
و این هم تصویر نامه ایشان.
بسیار متاسفم از انچه تاریخ بر سر نخبگان آورد اکنون ما چنین کرده ایم وهمه چیز را توجیه میکنیم
پاسخحذفخوشا شبهایی که مسجد شامخی کلاس درس نهج البلاغه استاد احمد اسلامی بودواکنون ما او را خانه نشیین نموده ایم
تلاش کنیم تا دوباره طنین سخنان مولایمان علی (ع )در نهج البلاغه در مسجد شامخی طنین انداز گردد