صفحات

۱۳۸۹/۰۶/۱۴

حاج داوود قالب ساز سردار بي ادعا

او تلاش کرد با چهار پنج ماسکى که در اختیار دارد برادران جوانش را نجات دهد. سه چهار ساعت بعد اما شیمیایى هاى سردار معدوم قادسیه، سینه او را از خون و درد انباشته بود. زمانى که او را براى معالجه به تهران آوردند خون استفراغ مى کرد و نفسش به بوى گوگرد و گازهاى سمى و میکروبى، آمیخته بود. بر تخت بیمارستان فریاد مى کشید.
از ۱۵ تیر ماه ۱۳۸۲ بیمارى اش شدت مى گیرد. بسترى مى شود. اما پزشکان کارى از دستشان برنمى آمد تا آنکه او را سه چهار ماه به آلمان مى فرستند. پزشکان آلمانى تشخیص داده بودند که بیمارى او ناشى از مسمومیت شیمیایى حاصل از گاز هایى است که در جنگ به کار رفته بود آنها نوع گاز هاى شیمیایى را هم مشخص کرده بودند. بدنش پر از غده شده بود. یک بیمارى عجیب و غریب بود. شبیه سرطان اما سرطان نبود.
و این طور بود که حاجى به بستر افتاد و کم کم تحلیل رفت. او همچنان مثل همیشه خوش برخورد بود ولى بیمارى با او چنین برخوردى نداشت.
درد همچنان زیادتر مى شد و پزشکان مجبور بودند از داروها و مسکن بیشترى استفاده کنند. پزشکان تجویز کرده بودند براى کاهش درد از تریاک استفاده کند اما بیمار این خواست را نپذیرفته و گفته بود: «من چطورى تریاک مصرف کنم در حالى که خودم رئیس ستاد مبارزه با موادمخدر بودم.»
پرستاران هم نمى توانستند او را یارى کنند. او از درد خواب نداشت. به همین خاطر، تنها راهى که مانده بود، راهى زجرآور بود. نخاعش را سوراخ کردند و در مهره اول «پمپ مرفین» کار گذاشتند. پرستار دکمه پمپ را مى زد و مرفین به همه جاى بدنش مى رفت.
«ميثم كريمي» در فيس بوك خود نوشته است:
«مکان بیمارستان ساسان،زمان تیرماه 1383 ..گزارشگر:ببخشید حاج آقا شما چه پیام یا آرزویی برای مقام معظم رهبری دارید؟ مرد روی تخت: دعا میکنم خداوند عاقبت هر دوی ما را ختم بخیر کند گزارشگر: کات!!حاج آقا این چه دعاییه؟ یک چیزی بگو پخش کنند!اینو پخش نمیکنند! محترمانه نیست!.....مرد روی تخت: از این دعا بالاتر چیزی بلد نیستم..ول...ی اشکال ندارد خدا عاقبت مرا ختم بخیر کند... چه دعایی بود!چه مردی بود!و چه زود از میان ما رفت».
عكسها: فيس بوك ميثم كريمي

0 نظرات:

ارسال یک نظر

چنانچه صاحب آدرس اختصاصی اینترنتی(وبلاگ-سایت)هستید، از منوی کشویی «نمایه» گزینه «نام/آدرس اینترنتی» را نتخاب نمایید.
می‌توانید از برگه تماس‌بامن هم استفاده نمایید.