امروز روز سیویکم آگوست است، که در نوشتار اختصاری لاتین میتواند به این صورت «31og» که شباهت زیبایی به واژه «Blog» دارد نوشته و خوانده شود. این حسن سلیقه وبلاگنویسان را میرساند که امروز را «روز جهانی وبلاگ» نامگذاری نمودهاند.
«از سال ۲۰۰۵ میلادی، گروهی از وبلاگنویسان جهان به این باور رسیدند که وبلاگنویسان باید یک روز اختصاصی در تقویم داشته باشند، تا در این روز با وبلاگنویسان دیگری از جای جای دنیا آشنا شوند و احیاناً وبلاگهایشان را برای همیشه به علاقمندیهایشان بیافزایند»
«از سال ۲۰۰۵ میلادی، گروهی از وبلاگنویسان جهان به این باور رسیدند که وبلاگنویسان باید یک روز اختصاصی در تقویم داشته باشند، تا در این روز با وبلاگنویسان دیگری از جای جای دنیا آشنا شوند و احیاناً وبلاگهایشان را برای همیشه به علاقمندیهایشان بیافزایند»
این حرفها از من نیست. من نه پدرم وبلاگ نویس بوده نه مادرم. بندههای خدا شاید در همه عمر دستشان به صفحه کلید هم نخورده باشد.
از خودم هم در نیاوردهام. اصلا چه معنی دارد آدم در دنیای مقدس مجازی از خودش حرف اضافی درآورد؟
نه خیر من اینها را از یک دوست بزرگوار که، از روی آدرسهای خودش در دنیای مجازی فهمیدم، اهل کامپیوتر و وب و اینترنت و خلاصه دنیای مجازی است، یاد گرفتم. ظاهرا نوع تحصیلات و علاقهمندی ایشان را به این دنیا کشانده است.
او کسی نیست جز آقایی که روی اینترنت خود را «صادق جم» معرفی نمودهاست. یک صفحه روی فیس بوک دارد و صفحات متعدد دیگری روی دیگر صفحات اجتماعی شبکه مجازی.
اما صفحه اصلی و یا شاید بتوان گفت؛ خانه اصلی او روی شبکه جهانی اینترنت، وبلاگ اوست که به نام «بلاگ نوشت» شناخته می شود. این وبلاگ نه تنها منبع اطلاعات من در حوزه مجازی است و حدود یکسال است که من مشترک فید او و همچنین عضو اشتراکهای اینترنتی ایشان هستم، بلکه به نوعی راهنمای وبلاگنویسی من هم بودهاست.
این وبلاگ علاوه بر آنکه در فواصل زمانی نامشخصی مطالب اجتماعی مورد علاقه نویسندهاش را منعکس میکند، بیشترین تلاش خود را برای انتقال یافتهها و اختراعات جدید در حوزه مجازی به کاربرانش، به کار میگیرد.
اگر علاقهمند به دنبال کردن اطلاعات جدید در حوزه اینترنت هستید من اشتراک فید این وبلاگ را پیشنهاد میکنم.
2_ خوب، با یک تیر دو نشون یا شایدم سه نشون زدم (الف) وبلاگ اولم را معرفی کردم، (ب) باید قبل از معرفی به او اطلاع میدادم که ندادم، و (ج) با هدایت سر راست شما به «بلاگ نوشت» خودم را از توضیح اضافی در باره پست امروز خلاص کردم.
اما من بچه یا اهل روستای «وادقان» یک روستای کوهپایهای در حدود 50 کیلومتری شهر «کاشان» هستم. اصلا اهل تعریف کردن از خودم یا خانوادهام یا وابستگان یا متعلقاتم نیستم. خیلی هم از آدمهایی که در نهایت خود بزرگبینی ناشیانه، با نادیده گرفتن «شکسپیر» و «بتهون» و «مارکز» و ... نغمه سر میدهند که «هنر نزد ایرانیان است و بس» دل خوشی ندارم. اما اگر برای شما جالب توجه نباشد، برای من جالب توجه است که روستای محل تولد و دوران کودکی من از حدود 5 سال پیش صاحب یک وبگاه اینترنتی تا اندازهای جالب توجه است و علاوه بر آنکه سعی دارد نقش سیمای روستا را در فضای مجازی بازی کند، گاهی هم موفق بوده چهرههای ادبی، هنری، و شاخص متوفی و زنده خود را با انعکاس آثارشان معرفی نماید.
اینکه من به عنوان دومین وبلاگ منتخب که باید علیالقاعده یک وبلاگ ناشناس را معرفی کنم ولی وبلاگ روستایم را معرفی میکنم، اول به این دلیل است که من خیلی به این وبلاگ سر نمیزنم و جالب است بدانید همین امروز، و بخاطر این اتفاق مبارک رفتم و عضو آن وبلاگ شدم. دیگر اینکه شاید بتوان ادعا کرد این روستا با توجه به وسعت و جمعیت کم، جزء اولین روستاهایی بودهاست که برای خود وبگاه رسمی اینترنتی دست و پا کرده.
شاید این بهانهای برای آشتی من با این وبگاه و دوستانم در آن پایگاه باشد. یک چیزی فراموش نشود و اینکه مدیریت فنی این پایگاه اینترنتی با آقای «روح الله عسکری» است که در حوزه وبلاگ و قلم حق استادی به گردن من و خیلی از دوستانم دارد.
3- از کودکی علاقه مند به شعر و موسیقی و ادبیات و هنر بوده ام. این علاقه مرا به سرگشتگی مقدسی کشاند. برایم دنیاهای زیبایی فراتر و متفاوتتر از دنیای محسوس همه به ارمغان آورد. و دوستانی جدیدی که در این حوالی تنفس میکردند.
از جمله اهالی معاصر شعر و ادب ایران زمین، من علاقه بیش از حدی به شعر و شعور و شخصیت «سعید بیابانکی» دارم. «سعید بیابانکی» جزء اولین شاعرانی است که اقدام به ثبت وبلاگ با نام «سنگچین» روی سایت «پرشین بلاگ» کرد و پس از آنکه «بلاگفا» با امکانات بهتری عرضه شد، وبلاگ خود را با همان نام به آن سایت منتقل کرد و اگر چه یکبار هم دچار مشکل حک شد و مجبور شد تغییر اندکی در آدرس وبلاگ خود بدهد، اما از همان زمان تا کنون «سنگچین» به طور مرتب و ظاهرا هر دو هفته یکبار طبق قولی که در قسمت تو ضیحات به مخاطبین خود داده، مطالب خود را که مشتمل بر سرودههای جدید، مقالاتی که در حوزه شعر و ادبیات به رشته تحریر درآورده و اخبار و اطلاعات ارزشمند در همین حوزه، منتشر میکند.
«سعید بیابانکی» سادگی خود را در همه حوزه ها خصوصا حوزه دنیای مجازی همیشه حفظ نمودهاست. و یک نکته دیگر اینکه آقای «بیابانکی» تحصیل کرده مهندسی ظاهرا «الکترونیک» مربوط به حوزه اینترنت و وبلاگ میباشند.
4- «بانوی مرداد48». مانده ام چه بنویسم؟ همه وبلاگنویس ها که آقا نیستند. همه خانمها که خانهدار نیستند. تازه اغلب خانمها هم خانه دارند هم «وبلاگ»نویس. هم خانهدار خوبی هستند هم «وبلاگ»نویس خوبی.
باور نمیکنید؟ خوب باور نکنید! لازم نیست هر چیزی که من باور دارم را شما هم باور کنید. «بانوی مرداد48» بانویی است که به شهادت نوشتههایش «وبلاگنویس» است، اگرچه شاید خانهدار به معنای متداول آن نباشد، اما مطمئنا بهتر از من بلد است «املت» و «نیمرو» تهیه کند، همانگونه که خوراک مطالب وبلاگش برای من مطبوع بود.
اگرچه انتخاب یک قالب فانتزی و دخترانه برای این وبلاگ هم اصلا ایرادی نمیداشت، اما «بانو» قالب ساده و زیبایی برای وبلاگ خود انتخاب نمودهاست. این انتخاب ساده البته کمکی به جذابیت وبلاگ برای امثال من نمودهاست. غالب نوشتههای وبلاگش دلنوشته است و این چیزی است که باید از یک نویسنده «بانو» انتظار داشت.
5--واما نمیشه که همیشه خانمها هم وبلاگنویس خوبی باشند هم خانهدار خوبی. اما سیاستمدار یا اهل سیاست نباشد. گاهی شما در مسیر وبگردیهایتان ممکن است به وبلاگی برخورد نمایید که سیاست را دنبال میکند و توسط یک خانم نوشته میشود.
این شوخی را بهانهای کردم تا وبلاگ «گاه باره سیاست» را معرفی کنم. این وبلاگ توسط سرکار خانم «عفیفه عابدی» آپدیت میشود. همچنانکه از نام وبلاگ مشخص است و اصولا هم باید باشد موضوع وبلاگ سیاست است، اما خانم «عابدی» که ظاهرا یا تحصل کرده و یا علاقهمند شدید سیاست خارجی و خصوصا حوزه آسیای مرکزی هستند بیشتر به مسائل سیاست در این حوزه و باز بیشتر کشورهای حاشیه شمالی خلیج فارس و روسیه میپردازند. اکثرا هم ایشان مقالاتی از نشریاتی که به مسائل سیاسی این حوزه میپردازند ترجمه و در وبلاگ خود منعکس مینماید. اما تا یادم نرفته بگویم که اکثر نوشتههای ایشان پر از غلطهای املایی و ویرایشی است و این برای یک وبلاگنویس خوب نیست.
و اما من یعنی «علی مصلحی» کارگر فنی ساختمانی هستم. شاگرد یک مغازه شیشهبری در شهر کویری «کاشان». فیلم میبینم، کتاب میخوانم، عکس میگیرم، شعر میخوانم.، شعر نقد میکنم، قبلا کارمند بانک بودهام و... با همه این حرفها اگر از من بپرسند چکارهای؟ با افتخار و لذتی زیاد پاسخ میدهم: «وبلاگ نویس»
روز جهانی وبلاگ را به همه وبلاگنویسان عزیز تبریک میگویم / تا بعد. یاعلی
از خودم هم در نیاوردهام. اصلا چه معنی دارد آدم در دنیای مقدس مجازی از خودش حرف اضافی درآورد؟
نه خیر من اینها را از یک دوست بزرگوار که، از روی آدرسهای خودش در دنیای مجازی فهمیدم، اهل کامپیوتر و وب و اینترنت و خلاصه دنیای مجازی است، یاد گرفتم. ظاهرا نوع تحصیلات و علاقهمندی ایشان را به این دنیا کشانده است.
او کسی نیست جز آقایی که روی اینترنت خود را «صادق جم» معرفی نمودهاست. یک صفحه روی فیس بوک دارد و صفحات متعدد دیگری روی دیگر صفحات اجتماعی شبکه مجازی.
اما صفحه اصلی و یا شاید بتوان گفت؛ خانه اصلی او روی شبکه جهانی اینترنت، وبلاگ اوست که به نام «بلاگ نوشت» شناخته می شود. این وبلاگ نه تنها منبع اطلاعات من در حوزه مجازی است و حدود یکسال است که من مشترک فید او و همچنین عضو اشتراکهای اینترنتی ایشان هستم، بلکه به نوعی راهنمای وبلاگنویسی من هم بودهاست.
این وبلاگ علاوه بر آنکه در فواصل زمانی نامشخصی مطالب اجتماعی مورد علاقه نویسندهاش را منعکس میکند، بیشترین تلاش خود را برای انتقال یافتهها و اختراعات جدید در حوزه مجازی به کاربرانش، به کار میگیرد.
اگر علاقهمند به دنبال کردن اطلاعات جدید در حوزه اینترنت هستید من اشتراک فید این وبلاگ را پیشنهاد میکنم.
2_ خوب، با یک تیر دو نشون یا شایدم سه نشون زدم (الف) وبلاگ اولم را معرفی کردم، (ب) باید قبل از معرفی به او اطلاع میدادم که ندادم، و (ج) با هدایت سر راست شما به «بلاگ نوشت» خودم را از توضیح اضافی در باره پست امروز خلاص کردم.
اما من بچه یا اهل روستای «وادقان» یک روستای کوهپایهای در حدود 50 کیلومتری شهر «کاشان» هستم. اصلا اهل تعریف کردن از خودم یا خانوادهام یا وابستگان یا متعلقاتم نیستم. خیلی هم از آدمهایی که در نهایت خود بزرگبینی ناشیانه، با نادیده گرفتن «شکسپیر» و «بتهون» و «مارکز» و ... نغمه سر میدهند که «هنر نزد ایرانیان است و بس» دل خوشی ندارم. اما اگر برای شما جالب توجه نباشد، برای من جالب توجه است که روستای محل تولد و دوران کودکی من از حدود 5 سال پیش صاحب یک وبگاه اینترنتی تا اندازهای جالب توجه است و علاوه بر آنکه سعی دارد نقش سیمای روستا را در فضای مجازی بازی کند، گاهی هم موفق بوده چهرههای ادبی، هنری، و شاخص متوفی و زنده خود را با انعکاس آثارشان معرفی نماید.
اینکه من به عنوان دومین وبلاگ منتخب که باید علیالقاعده یک وبلاگ ناشناس را معرفی کنم ولی وبلاگ روستایم را معرفی میکنم، اول به این دلیل است که من خیلی به این وبلاگ سر نمیزنم و جالب است بدانید همین امروز، و بخاطر این اتفاق مبارک رفتم و عضو آن وبلاگ شدم. دیگر اینکه شاید بتوان ادعا کرد این روستا با توجه به وسعت و جمعیت کم، جزء اولین روستاهایی بودهاست که برای خود وبگاه رسمی اینترنتی دست و پا کرده.
شاید این بهانهای برای آشتی من با این وبگاه و دوستانم در آن پایگاه باشد. یک چیزی فراموش نشود و اینکه مدیریت فنی این پایگاه اینترنتی با آقای «روح الله عسکری» است که در حوزه وبلاگ و قلم حق استادی به گردن من و خیلی از دوستانم دارد.
3- از کودکی علاقه مند به شعر و موسیقی و ادبیات و هنر بوده ام. این علاقه مرا به سرگشتگی مقدسی کشاند. برایم دنیاهای زیبایی فراتر و متفاوتتر از دنیای محسوس همه به ارمغان آورد. و دوستانی جدیدی که در این حوالی تنفس میکردند.
از جمله اهالی معاصر شعر و ادب ایران زمین، من علاقه بیش از حدی به شعر و شعور و شخصیت «سعید بیابانکی» دارم. «سعید بیابانکی» جزء اولین شاعرانی است که اقدام به ثبت وبلاگ با نام «سنگچین» روی سایت «پرشین بلاگ» کرد و پس از آنکه «بلاگفا» با امکانات بهتری عرضه شد، وبلاگ خود را با همان نام به آن سایت منتقل کرد و اگر چه یکبار هم دچار مشکل حک شد و مجبور شد تغییر اندکی در آدرس وبلاگ خود بدهد، اما از همان زمان تا کنون «سنگچین» به طور مرتب و ظاهرا هر دو هفته یکبار طبق قولی که در قسمت تو ضیحات به مخاطبین خود داده، مطالب خود را که مشتمل بر سرودههای جدید، مقالاتی که در حوزه شعر و ادبیات به رشته تحریر درآورده و اخبار و اطلاعات ارزشمند در همین حوزه، منتشر میکند.
«سعید بیابانکی» سادگی خود را در همه حوزه ها خصوصا حوزه دنیای مجازی همیشه حفظ نمودهاست. و یک نکته دیگر اینکه آقای «بیابانکی» تحصیل کرده مهندسی ظاهرا «الکترونیک» مربوط به حوزه اینترنت و وبلاگ میباشند.
4- «بانوی مرداد48». مانده ام چه بنویسم؟ همه وبلاگنویس ها که آقا نیستند. همه خانمها که خانهدار نیستند. تازه اغلب خانمها هم خانه دارند هم «وبلاگ»نویس. هم خانهدار خوبی هستند هم «وبلاگ»نویس خوبی.
باور نمیکنید؟ خوب باور نکنید! لازم نیست هر چیزی که من باور دارم را شما هم باور کنید. «بانوی مرداد48» بانویی است که به شهادت نوشتههایش «وبلاگنویس» است، اگرچه شاید خانهدار به معنای متداول آن نباشد، اما مطمئنا بهتر از من بلد است «املت» و «نیمرو» تهیه کند، همانگونه که خوراک مطالب وبلاگش برای من مطبوع بود.
اگرچه انتخاب یک قالب فانتزی و دخترانه برای این وبلاگ هم اصلا ایرادی نمیداشت، اما «بانو» قالب ساده و زیبایی برای وبلاگ خود انتخاب نمودهاست. این انتخاب ساده البته کمکی به جذابیت وبلاگ برای امثال من نمودهاست. غالب نوشتههای وبلاگش دلنوشته است و این چیزی است که باید از یک نویسنده «بانو» انتظار داشت.
5--واما نمیشه که همیشه خانمها هم وبلاگنویس خوبی باشند هم خانهدار خوبی. اما سیاستمدار یا اهل سیاست نباشد. گاهی شما در مسیر وبگردیهایتان ممکن است به وبلاگی برخورد نمایید که سیاست را دنبال میکند و توسط یک خانم نوشته میشود.
این شوخی را بهانهای کردم تا وبلاگ «گاه باره سیاست» را معرفی کنم. این وبلاگ توسط سرکار خانم «عفیفه عابدی» آپدیت میشود. همچنانکه از نام وبلاگ مشخص است و اصولا هم باید باشد موضوع وبلاگ سیاست است، اما خانم «عابدی» که ظاهرا یا تحصل کرده و یا علاقهمند شدید سیاست خارجی و خصوصا حوزه آسیای مرکزی هستند بیشتر به مسائل سیاست در این حوزه و باز بیشتر کشورهای حاشیه شمالی خلیج فارس و روسیه میپردازند. اکثرا هم ایشان مقالاتی از نشریاتی که به مسائل سیاسی این حوزه میپردازند ترجمه و در وبلاگ خود منعکس مینماید. اما تا یادم نرفته بگویم که اکثر نوشتههای ایشان پر از غلطهای املایی و ویرایشی است و این برای یک وبلاگنویس خوب نیست.
و اما من یعنی «علی مصلحی» کارگر فنی ساختمانی هستم. شاگرد یک مغازه شیشهبری در شهر کویری «کاشان». فیلم میبینم، کتاب میخوانم، عکس میگیرم، شعر میخوانم.، شعر نقد میکنم، قبلا کارمند بانک بودهام و... با همه این حرفها اگر از من بپرسند چکارهای؟ با افتخار و لذتی زیاد پاسخ میدهم: «وبلاگ نویس»
روز جهانی وبلاگ را به همه وبلاگنویسان عزیز تبریک میگویم / تا بعد. یاعلی
جناب مصلحی عزیز، بابت این همه لطفی که به حقیر داشتید از شما سپاسگزارم.
پاسخحذفبابت معرفی بلاگنوشت و همچنین شرکت در جنبش روز جهانی وبلاگ نیز ممنونم.
سلام بزرگوار- از توجه شما سپاسگزارم و برای شما آرزومند موفقیتهای روز افزون هستم...
پاسخحذفدر مورد املا بگم: من از کودکی به شدت به ریاضی علاقمند بودم و هر چه همیشه در مدرسه و منطقه به اصطلاح نخبه ریاضی خونده می شدم در املا ضعیف بودم و کمترین نمره کارنامه ام بود...
به هر حال سپاس
شما خود استاد هستيد
پاسخحذفاین نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
پاسخحذفسلام .باید زودتر از اینها میامدم .تاخیر م را بر من ببخشائید .ممنون که از من نوشتید و این برایم عجیب بود .چرا که حتی شما را در خوانند ه هایم هم ندیده ام .به هر حال لطفتان شامل حال من شده و خوشحالم کردید.سبز باشید و سرفراز .
پاسخحذفراستی میتوانم بپرسم دوستی که غیابی اجازه دادند چه کسی بودند ؟
پاسخحذف