صفحات

۱۳۹۰/۰۳/۳۱

خاطره‌ای شنیدنی در مورد منش والای آیت‌الله «بروجردی»

در یکی از روزهای بهار سال ۱۳۳۱ که نوجوانی ۹ساله بودم، گروهی از طلبه‌های جوان و سیاسی از تهران عازم قم شده بودند تا با آیت‌الله «بروجردی» دیدار کنند. طلبهٔ جوانی که بعد‌ها فهمیدم «نواب‌صفوی» بود سخنان تندی ایراد می‌کرد که هیچ چیز از آن در خاطرم نمانده است.
بعدها خبردار شدم که «نواب» و یارانش قصددیدار با آیت‌الله «بروجردی» راداشتند که ایشان آن‌ها را نپذیرفته بودند.
من از پدرم شنیدم چند روز بعد که اصحاب آیت‌الله «بروجردی»، از جمله پدرم در محضر ایشان بودند، یکی ازبزرگان و از مدرسین حوزه (ظاهراپدر آیت‌الله فاضل لنکرانی، مرجع معاصر) علت این رفتار را از آقای «بروجردی» سوال کرده و می‌پرسد؛ چرا این افراد را که خواهان حکومت اسلامی هستند، نپذیرفتید؟ ایشان در جواب می‌گویند:
این آقایان می‌خواهند شاه رابردارند ولی امثال شما را به جای او بگذارند.
شخص دیگری (ظاهرامرحوم آیت‌الله کبیر) از علمای بزرگ و فقهای برجسته بوده است می‌پرسد، مگر چه اشکالی دارد؟
آیت‌الله «بروجردی» درجواب می‌گویند:
اشکال بزرگ این امر در اینجا است که، شاه با اسلحه توپ و تفنگ به جان مردم می‌افتد، با این اسلحه می‌شود مقابله کرد ولی اگر شما به جای او نشستید، اسلحه شما ایمان و عقاید مردم است که به جان مردم می‌اندازید. با این اسلحه نمی‌توان به راحتی مقابله کرد و لذا دین و ایمان مردم به بازی گرفته می‌شود.
منبع:
دکترصادق طباطبایی - خاطرات سیاسی اجتماعی (۱) - نشر عروج -تهران - ۱۳۸۷ -صفحه۲۷
در همین رابطه:
تفاوت مشی آیت‌الله بروجردی و نواب صفوی

0 نظرات:

ارسال یک نظر

چنانچه صاحب آدرس اختصاصی اینترنتی(وبلاگ-سایت)هستید، از منوی کشویی «نمایه» گزینه «نام/آدرس اینترنتی» را نتخاب نمایید.
می‌توانید از برگه تماس‌بامن هم استفاده نمایید.